تدبیر میکنی یا تحمیل بشه؟
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
بگذارید شما را با دسته بندی زیبا از انواع کارها آشنا کنم:
کارها از لحاظ اهمیت دو نوع هستند: مهم و غیر مهم
و از لحاظ فوریت هم دو نوع هستند: فوری و غیر فوری
حالا دو دوتا میشه چند تا؟ پس ما چهار نوع کار و اقدام خواهیم داشت

من برای هر دسته اسمی انتخاب کردهام، ما در این مقاله با کارهای تدبیری و تحمیلی کار داریم.
کارهای تحمیلی:
زمان کرونا بود و یکی از اقوام من دچار کرونا شد، در آن زمان ترس زیادی از محیطهای بیمارستانی وجود داشت و ایشان تصمیم گرفت که در خانه و با داروهای محلی خود را درمان کند، با گذشت یکی دو هفته کماکان علائم بیماری از بین نرفته بود ولی باز هم در مقابل درمان بیمارستانی مقاومت کرد تا به مرور علائم شدت گرفت و وقتی که احساس فشار در قفسه سینه و تنگی نفس شدیدی را تجربه کرد دیگر به اجبار و با ترس به بیمارستان رفت تا بستری شود، اما متاسفانه بیماری شدت گرفته بود و برای اقدام به موقع دیر شده بود و فوت کرد.
وقتی که ایشان به خاطر شدت گرفتن علائم و از فشار تنگی نفس مجبور شد که به بیمارستان برود یک کار تحمیلی را انجام داد، یعنی کاری که هم مهم بود و هم فوری و عملاً به او تحمیل شده بود و حق انتخاب آنچنانی نداشت.
کارهای تدبیری:
حالا در همین مثال تصور کنید این فرد 5 سال پیش، وقتی که کرونایی نبود، تصمیم میگرفت ورزش کند یا رژیم مناسبی انتخاب کند و همه کارهایی که باعث میشد سیستم ایمنی قویتری داشته باشد را انجام میداد، یا حتی خیلی سادهتر، وقتی که دسترسی به واکسن کرونا داشت واکسن را تزریق میکرد و پشت گوش نمیانداخت.قطعاً در این شرایط احتمال زنده ماندن و عبور از بیماری کرونا خیلی بیشتر میشد.
همه این کارهایی که در لحظه غیرفوری بنظر میرسند ولی مهم هستند را کارهای تدبیری میگوییم.
کارهای که نیاز به کمی تدبیر و «زرنگ بودن» دارد تا در آن لحظه انجامشان دهیم و سالها از مزیت آن کارها استفاده کنیم.
جنس این مدل کارها جوری است که در آن لحظه به راحتی میتوان پشت گوش انداخت و آب هم از آب تکان نخواهد خورد اما چند سال بعد همان کاری که قبلاً تدبیری بود تحمیلی میشود!مثل اقداماتی که این شخص در داستان ما میتوانست جهت حفظ سلامتی اش انجام دهد و انجام نداد تا در نهایت مجبور شود برای حفظ سلامتی به بیمارستان برود.
یک قول از من به شما: ساخت پازل زندگی و کشف سیستم ارزشهای فردی یکی از بزرگترین کارهای تدبیری عمرتان خواهد بود!کاری که به راحتی بعد از خواندن این متن میتوانید پشت گوش بیندازید و آب هم از آب تکان نخواهد خورد، اما وای به روزی که پشت سر خودتان را نگاه میکنید و عمر چندین سالهای که هدر دادهاید را با حسرت مشاهده میکنید، احساس سرخوردگی و عقب ماندن از انسانهای خشنودِ جامعه باعث خواهد شد مدام از خود سوال کنید که اکنون در این مورد چه کاری از دستم برمیآید؟ و جواب این سوال یک چیز است: کارهای تحمیلی!
حسرت بخوریم؟
احتمالاً همه ما در شرایطی قرار گرفته باشیم که کاری را آنقدر پشت گوش انداختهایم تا به کار تحمیلی تبدیل شده و با حالتی دستپاچه دست به اقدام زدهایم.حالا سوال این است که در این مواقع فقط حسرت بخوریم و احساس گناه داشته باشیم؟
قطعاً خیر، اگر مانند مثال بالا نباشیم که این پشت گوش انداختنِ کارهای تدبیری منجر به فوتمان شود، باید به کارهای تدبیری دیگری که اکنون از دستمان بر میآید فکر کنیم و به جای اینکه حسرت بخوریم، درس بگیریم و این بار متفاوت عمل کنیم.
موانع کارهای تدبیری:
اهمال کاری
یکی از بزرگترین مانعهای اقدام در راستای انجام کارهای تدبیری اهمال کاری است، اینکه به بهانههای مختلف زمان اقدام را به تعویق میاندازیم یا با جملههایی مثل: حالا بزار سر موقع…حالا فعلاً سرم شلوغه…آخه میدونی…
و از این دست جملهها تلاش میکنیم تا کارهای تدبیری را پشت گوش بیندازیم
راه حلهای مواجهه با اهمال کاری زیاد هستند اما بنظرم یکی از مهمترین راه حلها این است که زمان دقیق انجام کار را بنویسیم (مثلاً: دوشنبه ظهر ساعت13) و در زمان تعیین شده تلاش کنیم یک اقدام کوچک (حتی در حد چند دقیقه) در راستای آن انجام دهیم تا کم کم بتوانیم خودمان را در گود اقدام ببینیم.
کامل گرایی
میدونی بزار سربازی ام تموم شه بعد قشنگ با تمرکز 100 درصدی بشینم کارم رو انجام بدم
نه آخه الان دانشجو هستم و خیلی درس دارم، بزار این چهار سال بگذره قشنگ شروع میکنم
الان فعلاً بچهام سنش کمه، بزار یه چند سال بزرگ بشه بعد شروع میکنم
میبینید؟ کامل گرایی رفیق شفیق اهمال کاری است!
اینکه ما توقع داشته باشیم یا کاری را شروع نکنیم یا اگر شروع کردیم با 100%توان شروع کنیم توقع کاملاً اشتباهی است. این 100% اصلاً با ذات انسان در تضاد است، ما هیچ وقت 100% زمان آزاد نداریم هیچوقت 100% تمرکز کافی نداریم، قطعاً تلاش میکنیم به سمت 100 برویم اما توقع 100 را نداریم، پس لطفاً ناقص شروع کنید ولی شروع کنید!
انتظار شفافیت کامل
آخه میدونی من که هنوز نمیدونم ته این مسیر چی میشه
اگه وسطش نظرم عوض شد چی؟
آخه هنوز نمیدونم دقیقاً رسالتم چیه، نکنه اشتباه کنم؟
اینکه ما توقع داشته باشیم در مسیر پیادهسازی پازل زندگی شفافیت کامل را تجربه کنیم هم یک توقع اشتباه است.ما چارهای نداریم که با عدم شفافیت دوست شویم و با وجود آن دست به اقدام بزنیم.پس لطفاً منتظر مسیر شفاف نباشید و با رعایت یک سری اصول گفته شده دست به اقدام بزنید.(در مقالات متعددی نحوه ساخت پازل زندگی را توضیح داده ام)
در نهایت امیدوارم شما از آن دسته انسانهای با تدبیری باشید که صبر نمیکنید تا کارهای تدبیری به کارهای تحمیلی تبدیل شوند تا به اجبار مجبور به انجامشان شوید.شروع کنید و طبق اصولی که در مقالههای قبل آمده است دست به طراحی پازل زندگی تان بزنید و این تدبیر زیبا را در زندگی تان جریان دهید.
مثل همیشه خشنود باشید.
دیدگاهتان را بنویسید