سیستم ارزش ها برای ما،واجب تر از بقیه
قوزِبالاقوز
جوانی در یک کاخ مجلل و محکم زندگی میکرد و به ورزش پرتاب چکش علاقه داشت، البته پرتاب چکش در خانه!
روزی دوستش او را دید که این ورزش را در خانه انجام میدهد، پس او هم تصمیم گرفت در خانه فقیرانه خودشان که دیواری سست و نمزده داشت این ورزش را انجام دهد! نتیجه؟ خانهخراب شد!
داستان احمقانهای بود نه؟
پس چرا وقتی میخواهیم دلیلی برای سالم زندگینکردن،آموزش ندیدن و… بیاوریم، شرایط سخت را بهانه میکنیم؟
واقعیت این است که شرایط برای ما بهخودیخود سخت است، اینکه خودمان با سیگارکشیدن، تغذیه نادرست، آموزشندیدن و…. چکش به این خانه سست میزنیم تعجبآور است!
مغز دیروز، زندگی امروز
واکنش اشتباه اکثر آدمها در شرایط بحرانی این است که کلاً بیخیال اصول زندگی سالم شوند، البته که این اتفاق رویدادی کاملاً تکاملی است. یعنی مغز انسان در شرایطی که خطر را احساس کند اصول زندگی مدرن را از یاد میبرد و فقط بقا را اولویت قرار میدهد، درصورتیکه ما در عصر حاضر نیاز به رویکردی متفاوت داریم
تصور کنید در خاورمیانه عزیزمان به دنیا نیامدهایم و به جایش در کشوری با تورم زیر 2 درصد و شاخص رفاهی بالا به دنیا آمدهایم، خرید خانه و ماشین و مایحتاج زندگی به راحتی با درآمد ماهانه یک شغل معمولی امکان پذیر است.
حالا در این شرایط ورزش نکنید، سیگار بکشید و خواب منظمی نداشته باشید، در نهایت احتمال اینکه برای بقا نیاز به تقلای زیادی داشته باشید خیلی کم هست (البته فقط بقا و نه یک زندگی سالم و شاد)، شما شرایط محیطی مناسبی دارید که میتواند حداقلهایی را در اختیارتان قرار دهد
اما از خیالبافی دست بکشیم و به خاورمیانه عزیزمان برگردیم! حالا در این شرایطی که از زمین و آسمان برایمان میبارد آیا ما نیز باید با سبک زندگی اشتباه به باریدنهای محیط دامن بزنیم و چکش به دست به جان این خانه مستهلک بیوفتیم؟ قطعاً خیر
یکی از مهمترین آذوقهها
صحبت اصلی من در این مقاله این است که ما نهتنها در شرایط سخت باید تلاش کنیم که اصول زندگی سالم جسمی و روحی را رعایت کنیم، بلکه اتفاقاً این تلاش باید چندبرابر کسی باشد که در یک شرایط نرمال زندگی می کند (بله متأسفانه زندگی ناعادلانه است!)
ما باید آذوقه روحی و جسمی زیادتری برای خودمان در آتشبسهای زندگی فراهم کنیم!
و بدون شک یکی از مهمترین آذوقههای روحی انسان کشف سیستم ارزشهای فردیاش است
دو مسیر، موازی هم
کشف سیستم ارزشهای فردی برای زندگی در شرایط بحران به ما کمک میکند تا کمی کمتر دچار تشویش شویم، مسیر مناسب خودمان را بدانیم و سلامت ذهنی بیشتری کسب کنیم
«مسئولیتپذیری مطلق» لازمه زندگی بر اساس ارزشها در جامعه بحرانزده است (سایه جنگ را میشود بحران حساب کرد، نه؟)
مسئولیتپذیری یعنی حتی اگر من تقصیری در رویدادی نداشته باشم باز هم مسئولیت واکنش و رفتارم نسبت به آن رویداد را بپذیرم
شرایط زندگی در جامعه ما سخت است؟ تورم امان ما را بریده است؟
دو مسیر را همزمان پی میبریم:
1-تا جایی که بتوانیم تلاش میکنیم تغییری ایجاد کنیم تا شرایط جامعه بهبود پیدا کند
2-همزمان مسئولیت بدن و ذهن و روحمان را میپذیریم و چند برابر حالت عادی به خودمان و خانوادهمان رسیدگی میکنیم تا در برابر بحرانها مقاومتر باشیم
سخت است؟ گاهی کم میاوریم؟ بله قطعاً، چارهای نیست،َ گریه میکنیم و همزمان مسئولیت پذیرانه مسیر درست را ادامه میدهیم!
خشنود باشید!
دیدگاهتان را بنویسید