سیستم ارزش ها در شرایط دشوار جامعه

آخه و اما
من میخواهم طبق ارزش هایم زندگی کنم اما خانواده همراهی نمیکند
آخه تو این کشور با این همه تورم و گرونی ارزش رو کجای دلم بزارم،نفست از جای گرم بلند میشه ها!
اینا واسه تهرانی هاست ما تو شهرستان یا روستا این چیزا به کارمون نمیاد
این ها جملات آشنایی هستند که احتمالا کم و بیش یا شنیده ایم یا خودمان استفاده کرده ایم
اما آیا واقعا برای زندگی کردن طبق ارزش ها محدودیتی وجود دارد؟ پس بیایید تا با دکتر ویکتور فرانکل آشنایتان کنم!
ویکتور در اردوگاه کار اجباری…
ویکتور فرانکل را نماد زندگی کردن بر اساس ارزش ها در هر شرایطی، میتوان نام برد
تصور کنید شخصی در جنگ جهانی دوم در اردوگاه کار اجباری اسیر شده،پدر،مادر،برادر و همسرش در اردوگاه کار اجباری کشته شده اند (در کوره های آدم سوزی!) و کماکان طبق ارزش های انسانی خودش زندگی کند و آن جایی که فرصت فرار از آن جهنمِ ساخت انسان دارد ، بماند تا به بقیه انسان ها با تخصصی که دارد کمک برساند!!
داستان خواندنی دکتر فرانکل را در کتاب “انسان در جستجوی معنا” بخوانید
متاسفانه اکثر ما تفاوت بین اهداف و ارزش ها را نمیدانیم
امکان دارد با یک رویداد بد توانایی دستیابی به اهدافمان را از دست بدهیم اما همیشه میتوانیم بر اساس ارزش هایمان زندگی کنیم
بگذارید تا با یک مثال، بهتر توضیح بدهم:
فردی را تصور کنید که یکی از ارزش های اصلی اش لذت بردن از زندگی می باشد
حال در این راستا ، این فرد هدف گذاری هایی انجام میدهد ، یکی از اهداف به طور مثال سفر به کشور های خارجی مختلف می باشد
پس تا الان :
ارزش این فرد: لذت بردن از لحظات زندگی
هدف این فرد: سفر خارجی
در این حین اتفاقی رخ می دهد،تورم شدیدی بر کشور حاکم میشود و به خاطر تحریم های بین المللی و فشار اقتصادی کسب و کار این شخص با ضرر زیاد از بین می رود
حالا در این شرایط به احتمال خیلی زیاد این فرد نمی تواند به هدف سفر خارجی خودش دست پیدا کند،اما کماکان گزینه های زیادی برای زندگی طبق ارزشش ، یعنی لذت بردن از زندگی دارد.
او میتواند با یک سفر خانوادگی کوچک به روستای پدری یا حتی راه انداختن یک بازی خانوادگی و سرگرم کننده در خانه همچنان از زندگی لذت ببرد و طبق ارزش هایش زندگی کند
البته توجه کنید به جمله بندی من: همیشه “می شود” طبق ارزش ها زندگی کرد ، برابر نیست با: همیشه طبق ارزش هایمان زندگی میکنیم
منظورم این است که به صورت “بالقوه” ما در هر شرایطی میتوانیم طبق ارزش هایمان زندگی کنیم اما به هر حال همه ما انسان هستیم و در زندگی بالا و پایین هایی را تجربه میکنیم و مواقعی هم رخ میدهد که “ما” نتوانیم طبق ارزش هایمان زندگی کنیم
قربانی دیگری اینجاست
مسئولیت پذیری،مسئولیت پذیری،مسئولیت پذیری… از آن واژه هایی است که تا دلتان بخواهد شنیده ایم و از قربانیان صاحب نام “حساسیت زدایی” است
یعنی آنقدر اسمش به گوشمان خورده که دیگر احساس میکنیم چیزی بدیهی است و نیاز به درون نگری نداریم
اما در حقیقت اکثر ما نیاز به بازنگری جدی درمورد میزان مسئولیت پذیری مان داریم
مسئولیت پذیری یعنی خودمان را مسئول اقداماتمان نسبت به محیط اطراف بدانیم و صرفا در نقش یک واکنش گر منفعل نسبت به محیط رفتار نکنیم
پس چه کنیم؟
تمام حرف من این است که نسبت به محیط فعالانه رفتار کنیم، یعنی اگر چیزی در محیط اطرافمان(اتاق شخصی،خانواده،جامعه و…)وجود دارد که میتوانیم تغییری در آن ایجاد کنیم ، فعالانه در تلاش برای آن تغییر اقدام کنیم و اگر نمیتوانیم تغییری ایجاد کنیم دست از غر زدن برداریم،ناعدالتی محیط اطراف را بپذیریم و شروع کنیم به تقویت خودمان به عنوان پایه ای ترین عضو جامعه.
این یعنی همان رسالت ما در خشنودشو:
تلاش برای انسان خشنود، ساخت خانواده خشنود و در نهایت رسیدن به جامعه خشنود
خشنود باشید.
دیدگاهتان را بنویسید