تعادل در زندگی، سوءتفاهم بزرگ
نسبت به چی؟
به نظرم یکی از سوءتفاهمهای بزرگ دنیای امروز، موضوع برقراری تعادل در زندگی شخصی است.
خیلیها فکر میکنند تعادل یعنی به یک اندازه به همه حیطههای زندگیمان اهمیت دهیم و برایشان وقت بگذاریم، یعنی اگر ماهانه 10 ساعت کتاب میخوانم حتماً چیزی حدود7تا8 ساعت هم ورزش کنم، برای دوستان به همان اندازه وقت بگذارم و همه این ها در یک مساوات نسبی باشد
درصورتی که ما یک بخش مهم از مفهوم تعادل در زندگی را جا گذاشتهایم
و آن بخش این است: تعادل نسبت به چه چیزی؟!
جواب: تعادل زندگی هر کس را سیستم ارزشهای فردی اش مشخص میکند
بله دقیقاً، این سیستم ارزشهای فردی است که متر و معیاری شخصی سازی شده به ما میدهد که بفهمیم برای زندگی ما تعادل یعنی چه؟
بگذارید با مثال توضیح بدهم: تصور کنید فردی را که ورزش و تناسب اندام برایش 10 واحد ارزش است و در مقابل مطالعه و یادگیری 2 واحد ارزش است
تعادل زندگی این فرد در این نیست که اگر در ماه 20 ساعت برای ورزش وقت میگذارد پس دست کم باید 15 ساعت برای مطالعه نیز وقت بگذارد
تعادل زندگی این شخص باید نسبت به سیستم ارزشهای فردی اش تنظیم شود: مثلاً 23 ساعت ورزش در ماه و 5 ساعت مطالعه
استانداردسازی
اینکه ما همهی آدمها را از یک فیلتر واحد عبور بدهیم و به اصطلاح، استانداردسازی کنیم خطر سرخوردگی و کاهش خلاقیت و تنوع را در جامعه افزایش میدهد
اگر احساس کنیم فقط یک یا چند قالب مشخص برای زندگی وجود دارد و اگر خارج از آن قالب زندگی کنیم یعنی داریم مسیر اشتباهی را میرویم، به اشتباه تلاش میکنیم خودمان را در قالب زندگی افراد دیگر در بیاوریم و این میتواند خوشحالی و سلامت روان ما را به خطر بیندازد
هرچند به واسطه اینکه همه ما انسان هستیم احتمالاً بشود یک سری استانداردهای خیلی کلی را رعایت کرد (مثل نیاز به خواب و ورزش و…) ولی در جزئیات زندگی افراد چارهای جز به رسمیت شناختن تنوع شخصیتها و تنوع تعادلهای شخصی سازی شده نیست.
معجزه ارزشها
وقتی حرف از تعادل میزنیم ناخودآگاه تصویر و توقع اکثر ما اینچنین نموداری است:

میبیند؟ نموداری که نشان میدهد این شخص برای هر کدام از حیطههای زندگیاش به یک اندازه زمان گذاشته است و به اصطلاح تعادل را حفظ کرده است، ولی آیا این نموداری است که واقعاً ما باید داشته باشیم؟!
حالا معجزه سیستم ارزشهای فردی را با هم ببینیم:
فرض کنیم یک شخص با مفهوم سیستم ارزشهای فردی آشنا میشود و چهار ارزش اصلی خود را به ترتیب اهمیت کشف میکند
چهار ارزش اصلی این شخص:
1-یادگیری 2-بخشش 3-هیجان 4-صداقت (به ترتیب، ارزش 1 مهمترین و ارزش 4 کمترین اهمیت بین این چهار ارزش اصلی را دارد)
نموداری که تعادل واقعی را برای این شخص نشان میدهد به این صورت است:

ستونهای نارنجی ارزشهای آن شخص و میزان اهمیت آن را نشان میدهد(مثلا ستون نارنجی روبروی ارزش یادگیری از همه بلندتر است و این یعنی یادگیری مهمترین ارزش این فرد است)، حالا این شخص یک الگوی شخصیسازی شده دارد تا بتواند رفتار و میزان زمانی که صرف میکند را طبق آن الگو اولویت بندی کند(ستون های آبی)
این است معجزه سیستم ارزشهای فردی، معجزهای به نام شخصی سازی زندگی در جهت دستیابی زندگی خشنود و کامیاب!
پس بیاید تلاش کنیم سیستم ارزشهای فردی خودمان را کشف کنیم و طبق این سیستم تعادل مخصوص خودمان را در زندگی رعایت کنیم.
خشنود باشید.
دیدگاهتان را بنویسید